دختران افتاب

یا زهرا

دختران افتاب

یا زهرا

دختران افتاب

سلام دوستان عزیز من دختری هستم از دختران مشرق زمین
اینجاپاتوق تمام بچه های امروزی و محجبه هست .. با نظراتتون مارو خوشحال کنید .. یاد�ون نره هر روز به ماسر بزنیدامیدوارم لحظات خوشی رو در وب بگذرونید ..
و با خواندن مطالب وبــ، میفهمید که داشتن حجاب چه حس زیباییست ...
ــــــــــ♥ـــــــــــ♥ــــــــــــ♥ــــــــ
من به خاطر وضع حجاب جامعه خیلی ناراحت بودم به همین خاطر وبلاگی ساختم تا شاید بتونم یه خورده ازاین مشکل رو حل کنم ودل فاطمه زهرا (س)کمی شاد بشه میدونم راه طولانی درپ یش داریم اما به امید ان روز....

طبقه بندی موضوعی

۲۲ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۶
آبان



دوستت دارم با تمام سختی هایت

دوستت دارم با تمام گرمایت


اگر نبودی شاید تا بحال اسیر دست گرگان شهر شده بودم

اگر نبودی شاید تا بحال مانند تفاله ای دور انداخته شده بودم

                 بدون ذره ای ارزش

 می دانم که توام مرا دوست داری,چون اگر دوستم نداشتی با تمام پس زدن هایم دوباره خودت به سراغم نمی امدی.


پس هیچ گاه,هیچ گاه, حجاب خوبم نه تو مرا ترک کن نه من تو را ترک خواهم کرد.

  • دختری ازتبار افتاب
۱۶
آبان
حتما دانلودش کنین.
http://www.aparat.com/v/dYi4V
  • دختری ازتبار افتاب
۱۶
آبان

دخترک رو به من کرد و گفت : واقعا آقا ؟!
گفتم : ببخشید چی واقعا ؟!
گفت : واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد !
...
گفتم : بله
گفت : اگه آره ، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید!
گفتم : آره راست میگی ، سر پایین انداختن کمه !
گفت : کمه ؟ ببخشید متوجه نمیشم ؟
گفتم : برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) ،
باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه ...
گفت: آره تو راست میگی ...
  • دختری ازتبار افتاب
۱۶
آبان



یکی پرسید توی این گرما با چادر آب پز نمی شی؟

ـ کسی انگار درِ گوشم زمزمه می‌کند: قُل نارُ جهنَّم اَشدّ حرَّا.

در این روزهای سیاه عریانی، روسپیدتر از چادر نمی یابم


                    هر وقت دلت را زدند       از تیرگی چادرت      سیاهی کعبه را به یاد بیاور       که همرنگ       توست                                                         

  بانویِ همرنگِ خانه 

خدا                    افتخار کن به رنگِ چادرت               که همرنگِ چادرِ خانه خداست...          

  • دختری ازتبار افتاب
۱۶
آبان


بهت عکس نشون میدن می گن نگاه کن چه خوشگله ...

- کیه؟

- خیلی " املــــــی" نمی شناسیش؟ خواننده ی معروفیه...

- بیا این اهنگ رو گوش کن تازه ریختم خیلی باحاله

- نه بابا آهنگ چیه؟ اهلش نیستم گوش نمی دم

- حتما تو هم مثل فلانی نوحه گوش می دی... " املـــــی " دیگه

روز پنجشنبه است زنگ می زنی بچه ها پایه اید بریم بهشت زهرا؟

- نه با بچه ها قرار پارک داریم تو هم بیا بریم امروز پاتوق پسرا هم هست این قدر " امل " بازی درنیار دیگه.

می گه : گوشیتو بده ... بهش می دی سر یه دقیقه نشده بهت پس می ده بابا تودیگه کی هستی همش عکس خامنه ای و شهید و نوحه تو گوشیت که خیلی " املی "

توی خیابون عین بچه ی آدم داری راهتو می ری اومده دستتو می کشه می گه بیا از اونور بریم ...

- چرا؟

  • دختری ازتبار افتاب
۱۴
آبان

ابلیس که از ماموریت برگشت خوشحال بود.

پرسیدند:فرمانده!!!

گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد؟؟؟

ابلیس جواب داد:امام اینها که بیایید عمر ما هم تمام میشود.

اینها را که غافل می کنیم امامشان دیر تر می اید.

پرسیدند:این هفته پرونده ها چطور بود؟؟

ابلیس پیروز مندانه جواب داد:

مگر صدای گریه اقایشان را نمیشنوید...!!!

                                                           وای بر ما بچا شیعه ها

  • دختری ازتبار افتاب
۱۴
آبان



دختر بچه که بودم مادرم تو را به من هدیه داد، با داشتنت حس بزرگ شدن پیدا کرده بودم، حس با وقار بودن، با شخصیت بودن، احساس می کردم همه به کودکیم احترام می گذارند، به کودکیم که با تو بزرگ شده بود.

کم کم من بزرگ شدم و تو بزرگ شدی، یعنی من با تو بزرگ شدم و تو با من، شانه به شانه ی هم، هم قد و هم قامت و من هر روز بیشتر از قبل به داشتن تو افتخار می کردم، به با تو بودن،  به همراهی چون تو داشتن، به اینکه من دست تو را بگیرم و تو دست من را.

حالا من واقعاً بزرگ شده ام و تو هم نیز و در این بزرگ شدن به این باور رسیده ام که تو عروسک نبودی تا در دوران کودکی تنهایت بگذارم و تو تنهایم بگذاری، که می دانم تو با من بزرگ شدی تا من بزرگ شوم و تو نبودن با من را نخواستی حتی اگر لحظه ای در فکر من نخواستن تو عبور کرد و من در این روزها که بیشتر از قبل این بزرگ بودن و بزرگ شدن را در دستان تو می بینم، تویی که از طرف مادر هدیه ای برای بزرگ شدن من شدی، بدون لحظه ای شک به همراهی با تو افتخار می کنم، افتخاری که در زیر پا لگد مال می کند آنکه تو را کوچک می شمارد.


 

  • دختری ازتبار افتاب
۱۲
آبان

مدهاست یه موضوعی ذهن منو خیلی مشغول کرده،اونم موضوع تربیت در خانواده هاست...

با هم کلاسی هام نشسته بودیم و گپ میزدیم ناگهان یکی شروع کرد به حرف زدن ماهم طبق معمول ساکت شدیم چشم ها رو به لب اون فرد دوختیم .چند ثانیه بیشتر طول نکشید همه چشم ها گرد اوون داشت میگفت:پسر خواهرم که هنوز دوساله اش نشده حرف هایی میزنه که آدم بزرگه حیا میکنه از گفتنش .وقتی دلیل و پرسیدیم فهمیدیم مشکل از خانواده شونه و همچنین الگوی رفتاری بچه،مادر!

حتما میپرسید چرا، مگه چیکار کردن؟؟ با اطلاعاتی که ازهم کلاسیم پرسیدیم فهمیدیم دلایلش اینا بوده

  • دختری ازتبار افتاب
۱۲
آبان


مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. تربیت فرزند به وسیله‌ی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالائی خواندن است؛ با زندگی کردن است. مادران با زندگی کردن، فرزند تربیت میکنند. هرچه زن صالح‌تر، عاقل‌تر و هوشمندتر باشد، این تربیت بهتر خواهد شد. بنابراین برای بالا رفتن سطح ایمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در کشور باید برنامه‌ریزی شود.

 یکی از مهمترین وظائف زن، خانه‌داری است. همه میدانند؛ بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد؛ اما اگر چنانچه این به معنای این باشد که ما به خانه‌داری به چشم حقارت نگاه کنیم، این میشود گناه. خانه‌داری یک شغل است؛

  • دختری ازتبار افتاب
۱۱
آبان

از فراسوی ازل تا به ابد ای حلق بریده

میرود دایره در دایره پژواک صدایت


          ((و ما قربانی بزرگی را فدای او ساختیم))

چون خدای عزیز و شکوهمند ابراهیم علیه‌السلام را امر نمود که جای فرزندش اسماعیل گوسفندی را که خدا برایش فرو فرستاده بود قربانی نماید، ابراهیم درخواست نمود که فرزندش اسماعیل را با دستش ذبح نماید و اگر او به کشتن گوسفند امر نمی‌شد همین کار را می‌کرد تا آن داغی را که به قلب پدری که عزیزترین فرزندانش را با دست خود قربانی نموده وارد شده به دل او هم وارد شود، و به این ترتیب سزاوار بلندترین درجات اهل ثواب بر بلاها گردد.

پس خدای بزرگ و بلندمرتبه به او وحی نمود:
ای ابراهیم چه کسی از آفریدگانم را بیشتر دوست داری؟ گفت: پروردگارا تو کسی را نیافریدی که از دوستت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله محبوبتر باشد. خدا بدو وحی نمود: آیا او را بیشتر دوست داری یا نفس خود را؟ گفت: بلکه من او را بیشتر از خود دوست دارم. فرمود: فرزندش نزد تو محبوبتر است یا فرزند خودت؟ گفت:

  • دختری ازتبار افتاب