سلام دوستان عزیز من دختری هستم از دختران مشرق زمین اینجاپاتوق تمام بچه های امروزی و محجبه هست .. با نظراتتون مارو خوشحال کنید .. یاد�ون نره هر روز به ماسر بزنیدامیدوارم لحظات خوشی رو در وب بگذرونید .. و با خواندن مطالب وبــ، میفهمید که داشتن حجاب چه حس زیباییست ... ــــــــــ♥ـــــــــــ♥ــــــــــــ♥ــــــــ من به خاطر وضع حجاب جامعه خیلی ناراحت بودم به همین خاطر وبلاگی ساختم تا شاید بتونم یه خورده ازاین مشکل رو حل کنم ودل فاطمه زهرا (س)کمی شاد بشه میدونم راه طولانی درپ یش داریم اما به امید ان روز....
حجاب وقار است,متانت است,ارزشگذاری زن است,سنگین شدن کفه ابرو و احترام اوست,این را باید خیلی قدر دانست واز اسلام باید به خاطر مسئله ی حجاب تشکر کرد;این جزو نعمتهای الهی است.
حجاب حقیقتی که به تنهایی حریف تمام شجاعت فرهنگ غربی است.
شعر «معلم و شاگرد» از کتاب« مانند دماوند» گزیده شعر ملک الشعرای بهار ادیبی زبان در طلاقت زبون همی «لام» را خواند پیوسته «نون» نوآموزی اورا به چنگ اوفتاد معلم به درسش زبان بر گشاد بدان کودک خرد،جای الف «انف» یاد داد آن ادیب خرف به ناچار «الف» را «انف» خواند خرد معلم برآشفت و گوشش فشرد بدو گفت:«انف» چیست میخوان «انف» فرو خواند کودک به فرمان «انف» دگر باره آشفت استاد پیر بزد بانگ بر کودک ناگزیر نوآموز روزی ببود اندر آن انف خوان و گربان و سیلی خوران شبانگه پدر در کنارش نشاند که امروز پور گرام چه خواند؟ به شب همچنان کودک دلفروز «الف» را «انف» خواند مانند روز پدر گفت «انف» چیست جان پدر «الف» گفت باید بسان پدر چو بشنید کودک «الف» را درست «الف» را«الف» خواند جالاک و چست چسان از «انف» می شود منصرف که نشنیده جز فا و نون و الف؟ تو خود فا و لام و الف راست گوی پس از دیگران گفته راست جو ************ تو بر نیکویی پشت پا میزنی پس آنگه به نیکویی صلا میزنی تو بد را نخستین ز خود دو0ر کن سپس دیگران را ز بد دور کن تب آلوده درمان تب چون کند؟ «رطب خورده منع رطب کی کند؟»
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شعر «معلم و شاگرد» از کتاب« مانند دماوند» گزیده شعر ملک الشعرای بهار
ادیبی زبان در طلاقت زبون
همی «لام» را خواند پیوسته «نون»
نوآموزی اورا به چنگ اوفتاد
معلم به درسش زبان بر گشاد
بدان کودک خرد،جای الف
«انف» یاد داد آن ادیب خرف
به ناچار «الف» را «انف» خواند خرد
معلم برآشفت و گوشش فشرد
بدو گفت:«انف» چیست میخوان «انف»
فرو خواند کودک به فرمان «انف»
دگر باره آشفت استاد پیر
بزد بانگ بر کودک ناگزیر
نوآموز روزی ببود اندر آن
انف خوان و گربان و سیلی خوران
شبانگه پدر در کنارش نشاند
که امروز پور گرام چه خواند؟
به شب همچنان کودک دلفروز
«الف» را «انف» خواند مانند روز
پدر گفت «انف» چیست جان پدر
«الف» گفت باید بسان پدر
چو بشنید کودک «الف» را درست
«الف» را«الف» خواند جالاک و چست
چسان از «انف» می شود منصرف
که نشنیده جز فا و نون و الف؟
تو خود فا و لام و الف راست گوی
پس از دیگران گفته راست جو
************
تو بر نیکویی پشت پا میزنی
پس آنگه به نیکویی صلا میزنی
تو بد را نخستین ز خود دو0ر کن
سپس دیگران را ز بد دور کن
تب آلوده درمان تب چون کند؟
«رطب خورده منع رطب کی کند؟»